
این مطلب مخصوص اعضا می باشد
برای مشاهده این گونه مطالب باید با نام کاربری خود
وارد شوید و یا ثبت نام کنید.
اگر عضو سایت هستید لطفا از طریق فرم زیر وارد شوید:

اگر عضو سایت نیستید توسط فرم زیر میتوانید به
سرعت ثبت نام کنید:
نظرات شما عزیزان:
arezoo 
ساعت15:07---22 آبان 1390
به سکوت آرام خانه کاغذی ات قسم که می دانم رویاهای تو به زیبایی خیالات من باورکردنی است. تو از سکوت من به باور عرفانی عشق رسیده ای. من از سکوت تو به نقطه نهایی ایمان رسیده ام. شاید نتوان درک کرد که گفته های ما از آن دنیای کاغذی که ساخته ایم، شنیدنی است. ولی می شود دست به کار شد و رنگ سبز به شاخه های خاکستری درختهای کاغذی کشید. من که نقاشی کردن می دانم. تو هم که نقاشی کردن می دانی. پس چرا دست به کار نمی شوی؟ وقتی بچه بودم، برایم آبرنگ نمی خریدند. می رفتم سراغ باغچه کنار رودخانه هر چه گلهای رنگی بود می چیدم و نقاشی می کردم. اگر کمی در باغ کاغذی کنار خانه کاغذی مان جستجو کنیم حتماً گلهای کاغذی دارد که رنگ قرمز عشق به باورهایمان بکشیم.
پاسخ:سلام ممنونم که بهم سرزدی درضمن شعرقشنگی فرستادی ممنونم